عرفای قرن سوّم
بایزید بسطامی
نام اصلی او طیفور بن عیسی بود. او نخستین کسی بود که رسما از فناء فی الله و بقاء بالله سخن به میان آورد. از او شطحیّاتی نقل شده که همان ها سبب تکفیرش شدند. البته عرفا او را از اهل سکر می دانند. یعنی در حال جذبه و بی خود شدن آن شطحیّات را به زبان آورده است. برخی مدّعی شده اند که وی سقّای منزل امام صادق (علیه السّلام) بوده است که این ادّعا با تاریخ همخوانی ندارد. بایزید اهل بسطام بود و در سال 261 هجری قمری جان به جان آفرین تسلیم کرد.
بشر حافی
بشر در ابتدا اهل فسق بود. ولی بعد توبه کرد. علّامه حلّی در منهاج الکرامه نقل کرده که توبه ی او در حالی بود که با پای برهنه خدمت امام کاظم (علیه السّلام) رسید و به همین جهت وی را بشر حافی نامیده اند. بشر اصلتا مروی و اهل بغداد بود در سال 226 یا 227 هجری قمری وفات یافت.
سریّ سقطی
وی از دوستان و همراهان بشر حافی و اهل شفقت به مردم و ایثار بود. همچنین سریّ شاگرد و مرید معروف کرخی و استاد و دائی جنید بغدادی بود. وی اهل بغداد بود و در سال 245 یا 250 هجری قمری درگذشت.
حارث محاسبی
حارث از دوستان و همراهان جنید بغدادی بود. وجه نامگذاری او این بود که به امر مراقبه و محاسبه اهتمام کامل داشت. وی معاصر احمد بن حنبل بود و چون حنبل دشمن علم کلام بود و حارث نیز در کلام ورود پیدا کرده بود مطرود او شد و مردم نیز از او روی برگرداندند. حارث اصالت بصری داشت و در سال 243 هجری قمری وفات یافت.
جنید بغدادی
او را سیّد الطّایفه نامیده اند. وی عارفی معتدل بود و هیچ شطحیّاتی از وی نقل نشده است. جنید حتی لباس مخصوص اهل تصوّف را نیز بر تن نمی کرد و در زیّ علماء و فقهاء بود. نقل شده که جنید می گفت "لیس الاعتبار بالخرقة انّما الاعتبار بالحرقة". وی شاگرد، مرید و خواهرزاده ی سریّ سقطی و نیز شاگرد حارث محاسبی بود. جنید اصالت نهاوندی داشت و در سال 297 هجری قمری به جهان باقی شتافت.
ذوالنّون مصری
او اهل مصر بود. شاگرد مالک بن انس بود. جامی او را رئیس صوفیان می نامید. اولین کسی بود که مسائل عرفانی را با رمز بیان کرد. بسیاری از تعلیمات فلسفه نوافلاطونی توسّط او وارد عرفان و تصوّف شد. او در سال های 240 تا 250 درگذشت.
سهل بن عبدالله تستری
او اهل شوشتر بود. فرقه سهلیّه که اصل را بر مجاهدت نفس گذاشته بودند بر اساس نام وی این عنوان را برای خود انتخاب کردند. در مکه مکرمه با ذوالنّون مصری ملاقات کرده است. او در سال 283 یا 293 در گذشت.
حسین بن منصور حلّاج
اصالتا اهل بیضاء از توابع شیراز بود ولی در عراق بزرگ شده بود. از جنجالی ترین عرفا بود و به خاطر شطحیّات فراوانش به کفر و ارتداد و ادعای خدایی متّهم و در زمان مقتدر عبّاسی به دار آویخته شد. حتی گروهی او را شعبده باز می دانشتند اما عرفا او را تبرئه کرده و معتقد بودند سخنان مسئله دار وی و بایزید بسطامی در حال سکر و بیخودی بوده است به همین جهت او را شهید می خوانند. او در سال 306 یا 309 به دار آویخته شد.
این نوشته و شماره های دیگر آن فیش های مطالعاتی بنده است از کتاب کلّیّات علوم اسلامی (عرفان) نوشته ی شهید آیت الله مرتضی مطهّری که البته به قلم خودم به رشته ی تحریر در آمده است.